Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-03@20:11:30 GMT

رگی که فدای کوتاه کردن دست بیگانگان شد

تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۹۵۵۳۷

رگی که فدای کوتاه کردن دست بیگانگان شد

در سال‌های اخیر سیاست‌مدارانی بودند که گمان می‌کردند با گردن‌کجی در مقابل غربی‌ها بتوانند روابط خوب و مطلوبی را به وجود بیاورد. خیالی که خام و غلط بودن آن هر بار بیش‌ازپیش بر همگان ثابت می‌شود.

به گزارش مشرق، سرتاسر تاریخ کشور عزیزمان ایران لبریز از وقایع و حوادثی است که تا قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی اغلب آنها موجب سرافکندگی مردم و خشمگین شدن بزرگان و علمای آن برهه زمانی شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با این وجود افرادی در بطن سیاست بوده‌اند که می‌توان گفت نقطه عطف دوره مسئولیت خود هستند.

یکی از بزرگانی که بدون اغراق می‌توان گفت بزرگ‌ترین خدمات را در تاریخ حکومت قاجار برای میهن عزیزمان داشته، میرزا محمدتقی‌خان فراهانی ملقب به امیرکبیر است. داشتن روح آزادگی و اقتدار و حفظ عزت ملی او باعث محبوبیتش شده است.

در دوران صدارت او که همزمان با خلق ناقص روشنفکری از سوی غرب‌گراها بود، برای مقابله با آن و همچنین حفظ اقتدار و عزت ملی درصدد قطع دست غربی‌ها برآمد؛ که این خود ناخوشایند بسیاری از خائنان و غرب‌گراها بود.

تاریخ شاهد خدمات بسیار دیگری از این بزرگمرد بود. حذف القاب و عناوین فرمایشی، اصلاحات مذهبی، اقتصادی و اجتماعی، اصلاح وضع چاپارخانه دولتی، توجه به تولید و آبادی اراضی، سر و سامان دادن به ارتش، توسعه دستگاه وزارت امور خارجه از جمله رسیدگی‌های این سیاست مدار محبوب بود.

نکته مهمی که در تاریخ زندگی شخصی و سیاسی این سیاست مدار محبوب، بیش از همه به چشم می‌آید، اقتدار و اصرار بر حفظ عزت ملی در مقابل سایر کشورها بخصوص غربی‌های استعمارگر است؛ که تا انقلاب شکوهمند اسلامی تاریخ نمونه کمی را به خود دیده است.

کما اینکه متاسفانه در سال‌های اخیر نیز سیاست مدارانی نیز بودند که گمان می‌کردند با گردن کجی در مقابل غربی‌ها بتوانند روابط خوب و مطلوبی را بوجود بیاورد. خیالی که خام و غلط بودن آن هربار بیش از پیش بر همگان ثابت می‌شود.

با این که وجود افرادی مثل امیر کبیر در تاریخ کم نظیر بوده اند در سال‌های اخیر شاهد دادن لقب امیر کبیر زمان توسط برخی از رسانه‌ها و افراد به برخی سیاست مداران بوده ایم که این درصورتی ست که این القاب درست بعد از خدشه دار شدن و یا زیر سوال رفتن عزت ملی توسط همان سیاست مداران به آن‌ها داده شده است؛ گویی این وارونه سازی ها، غلو و بزرگنمایی‌ها تمامی ندارد.

یادمان نمی‌رود که همین چند وقت پیش وقتی جمهوری اسلامی ایران مورد شدیدترین هجمه‌های غربی‌ها قرار گرفته و حامی تروریست از طریق پولشویی خطالب گرفت، سیاست مدارانی این در صحبت‌های خود در تریبون‌های علنی حرف از پول شویی‌های آشکار و فرارگیر زده و مهر تاییدی بر اینگونه برچسب زنی‌های ناروای غربی زدند. با این حال رسانه‌های حامی این افراد همواره آن‌ها را قهرمانی بی بدیل و امیر کبیر زمان می‌دانستند. این در صورتی است که بارها با گردن کجی و سیاست مماشتی آن‌ها عزت و اقتدار ملی ما خدشه دار شده است.

قطع به یقین نیاز است که بار دیگر خدمات امیر کبیر این وزیر مقتدر به اطلاع ملت و سیاست مداران برسد تا اینگونه شبیه سازی‌های ناروا یا چهره این وزیر محبوب را مخدوش نکرده و یا به ناروا و نا به جا پوششی بر خیانت‌های اینگونه سیاست‌مداران نگذارد.

در همین زمینه عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در گفت‌وگو با میزان گفت: امیرکبیر از جمله شخصیت‌های نادر در تاریخ ایران است که به خاطر خود ساختگی و شناخت دقیق و جدی دشمن مورد غضب قرار گرفته، از صحنه سیاسی حذف شد و بعد هم به شهادت رسید.

سلیمی نمین به شناخت خوب و دقیق این شخصیت از جامعه اشاره کرد و افزود: او بر کاستی‌های موجود در آن زمان نیز اشراف زیادی داشت. اقدامات همه جانبه‌ای هم برای برطرف کردن این کاستی‌ها انجام داد. او به عنوان مصلحی با شناختی خوب از جامعه، در سعی و تلاش برای کوتاه کردن دست بیگانگانی که قصد نفوذ گسترده بر دربار داشتند موفقیت چشمگیری داشت.

مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران تصریح کرد: تلاش او برای قانونمند کردن دربار از جمله اقدامات شایسته اش بود که هزینه‌های سنگینی هم برای او در بر داشت؛ تلاش برای افزایش سطح علمی کشور و ارتقاء سطح نخبگان جامعه، اعزام افرادی به خارج از کشور برای علم آموزی و برطرف کردن کم و کاستی‌های علمی و فنی کشور، تاسیس دارالفنون برای اولین بار نیز از دیگر کارهای عملی و سازنده او بود و، چون در این راستا از اساتیدی بهره گرفت که کشورهای آن‌ها مدعی سلطه بر ایران نبودند، با مخالفت‌ها و سنگ اندازی‌های شدید و جدی انگلیسی‌ها مواجه شد؛ و این مخالفت‌ها بیانگر این است که انگلیسی‌ها تلاش داشتند روحیه استقلال طلبانه را در ایران مهار کند و متاسفانه هم توانستند تا حد زیادی موفق شوند.

وی ادامه داد: کار دیگری که امیرکبیر در راستای خدمت به کشور انجام داد تقویت ساختار سیاسی بود؛ این مسئله از جمله زمینه‌هایی بود که ضعف در آن ایران را آسیب پذیر می‌کرد. در همین راستا نیز برخورد قاطعش با شبکه بابیت به عنوان جریان مورد حمایت بیگانه و اعدام ایادی بیگانه‌گان که سعی در نفوذ بر مقامات بالا داشتند باعث تثبیت سیاسی نسبی ایران در آن زمان شد. هر چند سال‌ها بعد این اقدامات عواقبی داشتند و انگلیسی‌ها با تحریک افراد او را حذف کردند و این حذف لطمه بزرگی در بسیاری از زمینه‌ها به کشور ایران وارد کرد.

سلیمی نمین درباره رویکرد شبیه سازی سال‌های اخیر برخی افراد و رسانه‌ها با چند تن از سیاستمداران روز گفت: این شبیه سازی کار درستی نیست، چون مقطع و شرایط زمان حیات امیرکبیر کاملاً متفاوت با مقطع و شرایط زمان جامعه کنونی ماست. حتی این مقایسه با شرایط قبل از انقلاب که دربار خود عامل و دست نشانده بیگانه بود درست نیست. امیرکبیر با دربار پیوند خورده بود و بسیاری از خدمات را از طریق دربار انجام می‌داد و اصلاحات را در دربار پیگیری می‌کرد؛ هرچند که متاسفانه انگلیسی‌ها با توطئه، شاه را فریب داده و امضای قتل وی را گرفتند با این حال شاه عامل بیگانه نبود و فقط فریب خورد.

مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران درباره تفاوت اصلاحات در زمان امیر کبیر و زمان کنونی تصریح کرد: اصلاحات امروز یک ساختار سیاسی و انتخاباتی است، اما در زمان امیرکبیر اصلاحات بسیار متفاوت و در قالب اقدامات عملی واصلاحی بود نه یک تفکر سیاسی.

سلیمی نمین در پایان گفت: ما باید فرزند زمان خود باشیم امیرکبیر هم فرزند شایسته زمان خود بود. او همواره تلاش داشت فرهنگ و داشته‌های ملی را تقویت کرده و امکانات داخلی را به خوبی بشناسد و تحریکات بیگانگان را برای خارج کردن ایران از مسیر استقلال مسدود کند. ما اگر می‌خواهیم یاد او را زنده نگه داریم باید دقت و حساسیت را در دشمن‌شناسی و همچنین استفاده از فرهنگ ملی تقویت کنیم. لازم است که دانش و فن را در خدمت به جامعه به کار بگیریم و تلاش کنیم که خودمان را به دانش و توانمندی‌های روز بدون وابستگی به بیگانگان مجهز کنیم. نام و شخصیت خودمان را با عملکرد خوبمان در تاریخ ثبت کنیم و فردی باشیم با شایستگی‌های لازم و بدون عاریت گرفتن از نام شخصیت دیگری خود را بالا ببریم.

به هر روی امیرکبیر در حالی رگ خود را فدای استقلال ایران کرد که این روزها شاهد  «امیر کبیر» قلمداد کردن برخی سیاستمداران هستیم ولی آنچه عیان است اینکه هر «سیاستمداری» امیر کبیر نیست.

منبع: میزان

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار خودرو بورس قیمت امیر کبیر غرب انقلاب شکوهمند اسلامی عباس سلیمی نمین انگلیسی ها خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت سیاست مداران سال های اخیر تاریخ ایران انگلیسی ها سلیمی نمین امیر کبیر غربی ها عزت ملی سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۹۵۵۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»
جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723

دیگر خبرها

  • دروغ اجباری؛ سیاست رسانه‌های مدعی آزادی
  • مآخذ مالیات برعایدی سرمایه در ایران برعکس دنیاست
  • بررسی یک خواب پرطرفدار؛ در طول روز چرت بزنیم یا نه و چقدر؟
  • انتشار فراخوان بخش ویژه «کتاب و سینما» جشنواره فیلم کوتاه تهران
  • آغاز پیش‌تولید سریال «مستوره اردلان» در کردستان
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۳ بر اثر دانش‌بنیان‌شدن صنعت نفت و گاز بود
  • نسخه برزیلی برای خودروسازی ایران
  • دروغگویی BBC برای خون‌شویی
  • تیم ملی فوتبال در این تاریخ به اردو می‌رود